گرچه پدر و مادرها میتوانند در تخفیف و اصلاح رفتارهای رقابت آمیز فرزندان خود نقشی داشته باشند ولی باید دانست که بخش اعظم رقابت میان فرزندان را نمیتوان از میان برداشت، بنابراین وظیفه پدر و مادر این است که رقابت را در محدودهای سالم و منطقی به جریان بیندازند چراکه صاحبنظران بر این عقیدهاند که اینگونه رقابتهای سالم به کودکان کمک میکند تا ضمن کسب اعتماد به نفس بیشتر، بتوانند توانایی خود را برای ادامه دادن و برخورد کردن افزایش دهند.
فرزندان یک خانواده طبیعتا با انگیزههای رقابتی همه بچهها روبهرو هستند اما وقتی آنها با یکدیگر رقابت میکنند، روشهایشان میتواند به اشکال گوناگون متجلی شود.
در شرایطی که دو یا چند کودک با هم زیر یک سقف زندگی میکنند، انگیزههای رقابتی اغلب تشدید میشود. خواهرها و برادرها بهخصوص اگر از نظر سنی به هم نزدیک باشند و جنسیت واحدی داشته باشند برای رقابت و نزاع بهترین رقیب را پیدا میکنند. در شرایطی که یک کودک تنها باید در زمین بازی یا مدرسه کسی را برای رقابت پیدا کند، خواهرها و برادرها در همان منزل خود رقبای حاضر و آماده دارند و رقابت میانشان در انواع و اقسام مختلف، صورت خارجی پیدا میکند. آنان بر سر اسباببازی، خوردن کیک، انتخاب کانال تلویزیون و بر سر اینکه چه کسی در ردیف جلوی اتومبیل بنشیند و... با هم رقابت میکنند.
همین بچهها وقتی بزرگتر میشوند در رشتههای ورزشی به رقابت برمیخیزند که البته اگر این رقابتها از حد تناسب خارج نشوند بیاشکال است چراکه رقابت در بین کودکان بخشی از رشد آنها بهشمار میآید و تلاش بیوقفه برای رسیدن به تصویر ذهنی خوب است ولی باید دید که شما در نقش پدر و مادر چگونه میتوانید جنبههای مثبت را تشویق کنید و جنبههای منفی را به حداقل برسانید. در ذیل به چند نکته در این زمینه اشاره شده است.
جثه و قدرت
بیآنکه قانونی 100درصد معتبر باشد، فرزندان بزرگتر معمولا بلندتر، قویتر و از نظر جثه درشتتر از برادران و خواهران کوچکتر از خود هستند و از آنجا که بچهها نسبت به این کیفیات حساس هستند، ترکیبی از حسرت و تحسین بهوجود میآید. در جریان رشد بچهها و تفاوتهای طبیعی نمیتوان اقدام چندانی کرد. اما پدر و مادر میتوانند با سخنان خود به فرزند کوچکتر که آنها نیز زمانی رشد خواهند کرد، از شدت ناراحتی فرزندان کم سالتر خود بکاهند. این موضوع میتواند مسلم و در عین حال بیاهمیت بهنظر برسد اما شنیدن آن برای کودک از اهمیت ویژهای برخوردار است. «آیا به یاد داری که سال قبل چقدر کوچک بودی؟
کمی صبر کن تا تو هم بهاندازه خواهر و برادرت بزرگ شوی.» این تضمینهای به ظاهر بیاهمیت بهخصوص وقتی خواهر یا برادر بزرگ کودک مورد نظر به موقعیت جدیدی میرسد (مثلا به مدرسه میرود، سوار دوچرخه میشود یا دندان جدیدی درمیآورد) از اهمیت ویژهای برخوردار است. شاید این مسائل بهنظر شما بیاهمیت باشد اما مطمئن باشید که برای کودک شما بیاهمیت نیست زیرا بچههای کم سال بر خلاف بزرگترها افق دید محدودی دارند و باید به آنها گفت که چه چیز انتظارشان را میکشد و چه چیز را باید انتظار داشته باشند.
فرزندان بزرگتر الگوی کوچکترها
اغلب، کودکان کم سالتر مشتاقانه برادر یا خواهر بزرگتر از خودشان را الگو قرار میدهند بنابراین لازم است که به بچههای بزرگتر خود توصیه کنید که در بازی، خواندن کتاب، دوچرخهسواری، پرتاب توپ و... برادر یا خواهر خود را راهنمایی کنند و مطمئن باشید که بچههای بزرگتر نیز از این راهنماییها استقبال میکنند زیرا بر اعتماد به نفس آنها که هنوز شکننده است میافزاید و در عین حال به پیوند و دوستی میان فرزندان کمک میکند؛ پیوندی که با وجود همه رقابتها و چشموهمچشمیها همیشه وجود دارد.
تعیین محدودیتها
وقتی فرزندان خانواده تن به رقابتهای جسمانی میدهند، پدر و مادر میتوانند درصورت لزوم در نقش حامی ظاهر شوند. آنها باید مراقب باشند که بچههای بزرگتر از جثه و توان بیشتر خود، برای آسیب رساندن به بچههای کوچکتر استفاده نکنند. البته مشاجره و نزاعهای جزئی بخشی از بازی بچههاست اما پدر و مادر باید در صورت لزوم محدودیتهایی در این مورد وضع کنند. این امر بهخصوص وقتی رقابت حالت جسمانی پیدا میکند ضرورت دارد. بهعنوان مثال میتوان قانون بسیار سادهای در این مورد وضع کرد: «ابراز احساسات اشکالی ندارد اما هر وقت ناراحت میشوید میتوانید پیش من بیایید و موضوع را با من در میان بگذارید. » اما در این خانه خشونت و نزاع جسمانی به کلی ممنوع است. مقررات خانوادگی و اجتماعی امروزه تا حدود زیادی سختگیری را کنار گذاشته است اما این امر نباید مشمول قلدری و کتک کاری شود که میتواند به برخوردهای جسمانی منجر شود.
اغلب والدین هنگام رسیدگی به جنگ و نزاع فرزندان از یکی از آنها میشنوند که «او شروع کرد.» به اعتقاد متخصصان وظیفه پدر و مادر در اینجا آن نیست که در مقام قاضی ظاهر شوند و ببینند چه کسی اول شروع کرد و حق با کیست. از سوی دیگر معمولا در اینگونه نزاعها بچههای کوچکتر اغلب ترفندهایی را به کار میگیرند و میدانند که چگونه خواهر یا برادر بزرگترشان را به خشم آورند، بنابراین تا زمانی که مقصر مشخص نیست بهترین کار آن است که جانب کسی را نگیرید و آنها را از هم جدا کنید و با لحنی قاطع بگویید: «مهم نیست که چه کسی شروع کرد. قانون این خانه میگوید زدن یکدیگر ممنوع است.» ولی اگر بهرغم گوشزدها و یادآوریها منازعه ادامه پیدا کند، راه حل این است که بچهها را در اتاقهای جداگانه جای بدهیم و آن قدر آنها را از هم جدا نگه داریم تا آرام شوند.
در این مرحله میتوانید بچهها را تهدید کنید که اگر مقررات را رعایت نکنند، آنها را مجازات خواهید کرد.
ورزش و بازی
رقابت در حالت شکلگرفتهتر خود در ورزش و مسابقه خودنمایی میکند. از آنجا که فرزندان بزرگتر خانواده در مقایسه با خواهر یا برادر کوچکتر خود از توان جسمانی بیشتری برخوردارند، میتوان فرزند بزرگتر را تشویق کرد تا مربی فرزند کوچکتر شود.
از آن گذشته، تحقیر از سوی برادر یا خواهر بزرگتر ممکن است اعتماد به نفس فرزند کوچکتر را خدشه دار کند. در این صورت حتی پوستکلفتترین بچهها در معرض زورگویی و قلدری خواهران و برادران بزرگتر خود آسیب میبینند و کودکی که پیوسته تحقیر میشود، ممکن است ترسو شود و در رقابت از سایرین عقب بماند و از دستزدن به کارهای جدید از بیم آنکه مبادا موفق نشود، خودداری کند.
برچسب زدن
همه ما والدینی را میشناسیم که به فرزندان خود برچسب میزنند: «او دختر باهوش ماست»، «او خنگ و کودن است»، «عقل در سرش نیست» و نمونههای دیگر مانند «لوده»، «دلقک»، «خجالتی»، «کند ذهن» نیز وجود دارد.
در جایی ممکن است والدین این صفتها را بدون منظور به کار برند و آن قدرها هم در حرفشان جدی نباشند اما بچهها آن را جدی میگیرند. برچسب زدن میتواند بهشدت خطرناک باشد زیرا روی برداشت کودک از خود یا تصویر ذهنیای که از خود دارد تأثیر میگذارد که اغلب مضر است. کودکی که همه روزه در منزل او را بیدست وپا، شل و کندذهن میخوانند، دیر یا زود گرفتار این صفات میشود و در عمل بر چسب زدن، پیشگویی درستی از آب در میآید.
تفاوتهای سنی
وقتی فرزندان شما رشد میکنند، سن و سال آنها نیز در انگارههای مالکیت، نقش مهمی ایفا میکند و بچهها باید بدانند که همیشه نمیتوانند آنچه را که خواهر یا برادرشان دارد، داشته باشند. بهعنوان مثال همه بچهها نمیتوانند بهطور همزمان به کیف مدرسه و دوچرخه احتیاج پیدا کنند و کاری که پدر و مادرها باید در این زمینه انجام دهند آن است که این قول و تضمین را به کودک کوچکتر بدهند که تو هنوز برای رفتن به مدرسه آماده نیستی ولی وقتی بزرگتر شدی و به مدرسه رفتی برای تو هم میخریم یا حالا به اندازه کافی بزرگ نشدهای که سوار دوچرخه شوی ولی وقتی بزرگتر شدی برای تو هم میخریم و باید با زبان کودکانه به فرزندان کم سالتر تفهیم کرد که در واقع پدر و مادر در حق فرزند بزرگتر لطف بهخصوصی نمیکنند بلکه با او به اقتضای سن و سال و نیازش رفتار میکنند.